سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم نیست آنکه با کسی که از معاشرتش ناگزیر است پسندیده رفتار نمی کند، تا آن گاه که خداوند برایش راهی بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
صاحب زمان
خانه ی هدی را بلدی؟؟؟؟
  • نویسنده : شوقی:: 86/1/22:: 4:57 عصر
  • یکى از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیارى علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکى به گذران عمر مى پردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
    در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.

    میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به ندبه مى گشایند و این گونه مى سرایند:
    لیت شعرى أین استقرّت بک النّوى بل أىّ أرض تقلّک اوثرى: أبرضوى أو غیرها أم ذى طوى؟ عزیز علىّ أن أرى الخلق ولاترى.1
    اى کاش مى دانستم در چه جایى منزل گرفته اى و چه سرزمین و مکانى تو را دربر گرفته است! آیا در کوه رضوایى و یا جاى دیگرى و یا در ذى طوى هستى؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوى.
    حال براى روشن شدن این موضوع، پاى به گلستان کلام معصومین(ع) مى گشاییم و با سیرى در کلام نورانى ایشان از آن انفاس قدسى براى حل این معما استمداد مى طلبیم.
    با یک نگاه کلى در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمى خوریم که هر یک، محل زندگى آن حضرت را در دوره اى از حیات پر برکت ایشان به تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخى دوره ها صراحت و روشنى بیشترى وجود دارد و برخى از دوره ها بنا بر عللى به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
    این دوره ها عبارتند از:

    1. دوران زندگى با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکرى(ع) (260-255ق)
    شکى نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکرى(ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت مى زیست.
    این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربیع الاول سال 260ق پایان یافت.
    علاوه بر نقل موثق تاریخى، افراد فراوانى از این حادثه بزرگ پرده برداشته اند:
    شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه - که یکى از مهم ترین کتابهاى نگاشته شده در موضوع مهدویت است - داستان ولادت حضرت مهدى(ع) را این گونه نقل کرده است:
    حکیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسکرى(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اى عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خداى متعال امشب حجت خود را که حجت او بر روى زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نیست. فرمود: همین است که به تو مى گویم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى. از کلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمه جان! این چه فرمایشى است؟ بدو گفتم: اى دخترجان! خداى متعال امشب به تو فرزندى عطا فرمایدکه در دنیا و آخرت آقاست...2 .
    آن گاه به صورت مفصل داستان را ذکر کرده است. این روایت از مهم ترین روایات درباره ولادت حضرت مهدى(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدى(ع) در خانه امام عسکرى(ع) در سامرا دارد.
    »ضوء ابن على« از مردى از اهل فارس که نامش را برده نقل مى کند که:
    به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکرى(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم. فرمود: براى چه آمده اى؟ عرض کردم: براى اشتیاقى که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهى مى رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار مى خریدم و زمانى که در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد مى شدم.
    روزى [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت و صدایى شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حرکت مکن! من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس کنیزکى که چیز سر پوشیده اى همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که درآى، من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد. کنیز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه دارى روپوش بردار. کنیز از روى کودکى سفید و نیکوروى پرده برداشت و خود حضرت روى شکم کودک را باز کرد، دیدم موى سبز که به سیاهى آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد.
    پس من آن کودک را ندیدم، تا امام حسن عسکرى(ع) وفات کرد.3
    نه تنها بستگان نزدیک و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسکرى(ع) دیده اند که بسیارى از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده اند و همگى حکایت از مدعاى زندگى امام مهدى(ع) در کنار پدر در شهر سامرا دارد.
    »یعقوب بن منقوش« گوید:
    بر امام حسن عسکرى(ع) وارد شدم و او بر سکویى در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقى بود که پرده هاى آن آویخته بود. گفتم: اى آقاى من صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه اى به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانى درخشان و رویى سپید و چشمانى درّافشان و دو کف ستبر و دو زانوى برگشته. خالى برگونه راستش و گیسوانى بر سرش بود. آمد و بر زانوى پدرش ابو محمد نشست. آن گاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم. پس به من فرمود: اى یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست. من داخل شدم اما کسى را ندیدم.4
    همچنین »احمد بن اسحاق« گوید:
    بر امام حسن عسکرى(ع) وارد شدم و مى خواستم از جانشین پس از وى پرسش کنم. او آغاز سخن کرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالى از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالى از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمین دفع مى کند و به خاطر اوست که باران مى فرستد و برکتهاى زمین را بیرون مى آورد.
    گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى که بر شانه اش کودکى سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشید. فرمود: اى احمد بن اسحاق! اگر نزد خداى متعال و حجت هاى او گرامى نبودى این فرزند را به تو نمى نمودم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا(ص) است. کسى است که زمین را پر از عدل و داد مى کند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
    اى احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتى طولانى خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمى یابد، مگر کسى که خداى متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد.
    احمد بن اسحاق گوید: گفتم: اى مولاى من! آیا نشانه اى هست که قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن کودک به زبان عربى فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّةاللَّه فى أرضه والمنتقم من أعدائه. اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست وجوى نشان مکن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم.5
    بنا بر روایات فوق و دهها روایت دیگر تردیدى نخواهد ماند بر این که حضرت مهدى(ع) در طول حیات امام عسکرى(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسکن و مأواى داشته اند و اگر چه در این دوران نیز مخفیانه زندگى مى کرده اند ولى عده فراوانى از نزدیکان و شیعیان ایشان را دیده اند.

    2. دوران غیبت صغرا (260 تا 329ق.)
    غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستى کوتاه مدت حضرت مهدى(ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکرى(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پایان رسیده است که مجموعاً 69 سال مى شود.
    اگر چه به روشنى محل زندگى آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولى از روایات و قرائن به دست مى آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى کرده اند: یکى منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارد.
    از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود:
    للقائم غیبتان إحداهما قصیرة والأخرى طویلة. الغیبة الأولى لایعلم بمکانه فیها إلّا خاصّة شیعته والأخرى لایعلم بمکانه فیها إلّا خاصّة موالیه.6
    براى [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یکى کوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.
    در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسى نزدیک تر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقیعات فراوانى از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین مى توان گفت بخشى از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپرى شده است.
    دسته اى دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غیبت) زندگى حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذکر کرده اند که با توجه به روایات دسته نخست مى توان گفت بخشى از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپرى شده است.
    امام باقر(ع) در این باره فرمود:
    لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة... و نعم المنزل طیّبة.7
    به ناگزیر براى صاحب این امر عزلت و گوشه گیرى خواهد بود... و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبى است.
    همین روایت در کتاب شریف اصول کافى با اندک تفاوتى از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است:
    لابدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة ولابدّ له فى غیبتة من عزلة و نعم المنزل الطیّبة.8
    به ناچار صاحب الامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه گیرى کند، چه خوب منزلى است طیبه (مدینه).
    هم چنین ابوهاشم جعفرى مى گوید:
    به امام عسکرى(ع) عرض کردم: بزرگوارى شما مانع مى شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: اى آقاى من! آیا فرزندى دارید؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه.9
    بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته اند؛ ولى به خاطر ارتباطى که آن حضرت با نواب خاص داشته اند بخشى از عمر خود را در عراق سپرى نموده اند.

    3. دوران غیبت کبرا
    اصطلاحاً غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) گفته مى شود که با وفات آخرین نایب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را مى داند.
    این دوران ویژگیهایى دارد که آن را از دوران غیبت صغرا کاملاً متمایز مى سازد که از جمله آن ویژگیها کامل شدن غیبت آن حضرت است.
    به همان اندازه که پنهان زیستى حضرت مهدى(ع) در این دوران به کمال مى رسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت صغرا وجود ندارد، محل زندگى آن حضرت نیز نامشخص تر مى شود و در این دوران است که هرگز به طور قطع نمى توان مشخص نمود آن حضرت در کجا زندگى مى کند.
    البته روایات در این باره به محلهاى مختلفى اشاره کرده اند که برخى از آنها از این قرارند:

    الف) مدینه طیبه
    همان طور که قبلاً نیز اشاره شد برخى از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار داده اند.

    ب) ناحیه ذى طوى
    ناحیه ذى طوى در یک فرسخى مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه هاى مکه دیده مى شود. برخى از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدى(ع) در دوران غیبت معین کرده اند.
    امام باقر(ع) در این باره فرمود:
    یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فى بعض هذه الشّعاب و أومأ بیده إلى ناحیة ذى طوى.10
    صاحب این امر را در برخى از این درّه ها غیبتى است و با دست خود به ناحیه ذى طوى - که نام کوهى است در اطراف مکه - اشاره نمود.
    در برخى دیگر از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدى(ع) قبل از ظهور در »ذى طوى« به سر مى برد و آن گاه که اراده الهى بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام مى شود.
    امام باقر(ع) در این باره فرموده اند:
    إنّ القائم یهبط من ثنیّة ذى طوى فى عدّة أهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلاً حتى یسند ظهره إلى الحجر الأسود و یهتزّ رایة الغالبة.11
    قائم(ع) در میان گروهى به شمار اهل بدر - سیصد و سیزده تن - از گردنه ذى طوى پایین مى آیند تا آن که پشت خود را به حجرالاسود تکیه مى دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمى آورد.

    ج) دشتها و بیابانها
    از برخى روایات نیز استفاده مى شود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى برد.
    از امام باقر(ع) نقل شده است که وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند:
    و امّا شبهه من عیسى فالسّیاحة12.
    و اما شباهت حضرت مهدى(ع) به حضرت عیسى(ع) جهانگردى [و نداشتن مکانى خاص] است.
    در توقیعى که از حضرت مهدى(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدى(ع) اشاره شده است.
    در آن نوشته چنین آمده است:
    ... و إن کنّا ثاوین بمکاننا النّائى عن مساکن الظالمین حسب الّذى أراناه اللَّه لنا من الصّلاح شیعتنا المؤمنین فى ذلک مادامت دولة الدنیا للفاسقین... .13
    ... با این که ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعى ما و شیعیان مؤمن مان تا زمانى که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه اى دور و پنهان از دیده ها به سر مى بریم... .
    همچنین در پاره اى از ملاقاتهاى معتبر که در دوران غیبت کبرا نقل شده است، حضرت به این نکته اشاره فرموده اند.
    »على بن ابراهیم بن مهزیار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(ع) به نقل از ایشان چنین مى گوید: آن حضرت فرمود:
    یابن المازیار أبو محمد عهد إلىّ ألّا أجاور قوماً غضب اللَّه علیهم... وأمرنى ألّا أسکن من الجبال إلّا وعرها ولا من البلاد إلّا قفرها.14
    همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومى که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم... و به من فرمود که در کوهها ساکن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهاى متروکه و بى آب و علف.
    این نامعلوم بودن محل زندگى آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عده اى به گمانه زنى هایى بعضاً سست و واهى بپردازند و به طرح محلهایى که اثبات آنها کارى بس مشکل است روى آورند.
    افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند آن حکایتهایى است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است، ولى همواره روشنگران این مذهب حق، مردم را از لغزش در این بیراهه ها برحذر داشته اند.

    4. دوران ظهور و حکومت مهدى(ع)
    دوران ظهور که درخشان ترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانى است، ویژگیهاى فراوانى دارد که از جمله مهم ترین آنها حاکمیت آخرین معصوم و حجت الهى است. درباره محل زندگى حضرت مهدى(ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانى وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتى آن حضرت معرفى کرده اند.
    مسجد سهله شرافت بسیارى دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده اند.
    »صالح بن ابوالاسود« گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:
    أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله.15
    به درستى که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید.
    هم چنین آن حضرت به ابابصیر فرمود:
    یا أبا محمد کأنّى أرى نزول القائم فى مسجد السّهلة بأهله و عیاله.
    اى ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله مى بینم که با زن و فرزندانش در آن نازل مى شوند.
    ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانه اش خواهد بود؟ حضرت فرمود:
    نعم، هو منزل إدریس و ما بعث اللَّه نبیّاً إلّا وقد صلّى فیه والمقیم فیه کالمقیم فى فسطاط رسول اللَّه و ما من مؤمن ولا مؤمنة إلّا و قلبه یحنّ إلیه و ما من یوم ولا لیلة إلّا والملائکة یأوون إلى هذا المسجد یعبدون اللَّه.16
    آرى، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت، مگر آن که در این مسجد نماز گزارد. هر کس در این مسجد بماند مانند آن است که در خیمه رسول خدا(ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مؤمنى نیست، مگر آن که دلش به سوى آن مسجد پرمى کشد. روز و شبى نیست مگر آن که فرشتگان به این مسجد پناه مى برند و در آن به عبادت خدا مى پردازند.
    همان طور که اشاره شد، کوفه نیز مرکز حکومت مهدى(ع) قلمداد شده است.
    چگونگى زندگى در عصر ظهور به روشنى مشخص نشده ولى به نظر مى رسد تفاوت بسیارى با نحوه زندگى امروزى داشته باشد. تکامل علوم بشرى، کمال عقلانى بشر، توسعه خارق العاده امکانات و رفاه عمومى، امنیت فراگیر بر کل کره زمین و... به طور قطع، ویژگیهایى را براى زندگى در آن زمان ایجاد خواهد نمود که امروز درک دقیق آن براى ماکارى بس مشکل است.
    از امام باقر(ع) نقل شده که در بخشى از یک روایت طولانى فرمود:
    ثمّ یتوجّه إلى الکوفة فینزلها و تکون داره.17
    آن گاه [حضرت مهدى(ع)] به سوى کوفه مى رود پس آنجا را براى منزل برمى گزیند و کوفه خانه او خواهد بود.






    پى نوشتها :
    1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص298.
    2 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143.
    3 . محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج2، ص119.
    4 . کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص164.
    5 . همان، ج2، ص80.
    6 . اصول کافى، ج2، ص141.
    7 . شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص162.
    8 . اصول کافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زینب، غیبت نعمانى، ص188.
    9 . اصول کافى، ج2، ص118؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛ کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص232.
    10. غیبت نعمانى، ص181.
    11. همان، ص315.
    12. طبرى، دلائل إلامامه، ص291.
    13. علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج53، ص174.
    14. کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص263.
    15. شیخ طوسى، التهذیب، ج2، ص252.
    16. بحارالانوار، ج52، ص317.
    17. کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص475

    منبع : موعود شماره 44

    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    یا علی مدد
  • نویسنده : شوقی:: 86/1/17:: 3:8 عصر
  • اوصاف یاران مهدی موعود(عج)

    1. اخرج القندوزی فی الینابیع عن ابی بصیر، قال: قال جعفرالصادق رضی الله عنه: ما کان قول لوط علیه السلام لقومه: " لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید"(1) الا تمنیا لقوة القائم المهدی و شدة اصحابه. و هم الرکن الشدید، فان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلا، و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید. لومروا بالجبال لتدکدکت، لایکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل.

    قندوزی در کتاب ینابیع الموده(2) از ابی بصیر نقل می کند که امام صادق(ع) فرمودند:

    گفتار حضرت لوط علیه السلام  درباره قومش که فرمود:" ای کاش مرا قوتی و یا پناهگاهی امن و استوار می بود که از شر شما محفوظ می ماندم" آرزویی است بر قدرت قائم ما " مهدی(ع)" و استواری یارانش که همان ارکان محکم می باشند. هر کدام از مردان و یاران مهدی(ع) دارای قدرت چهل مرد هستند،  دلهای آنها از پاره های فولاد محکم تر است، اگر بر کوهها بگذرند کوهها در هم فرو ریزند، دست از شمشیرهای خود( در پیکار با دشمنان دین) بازنمی گیرند تا آنکه خدای تعالی راضی شود.

    2. قندوزی در حدیث دیگری از ابی نعیم نقل می کند که امام باقر(ع) فرمودند:

    ان الله یلقی فی قلوب محبینا و اتباعنا الرعب فاذا قام قائمنا المهدی علیه السلام، کان الرجل من محبینا اجرا من سیف و امضی من سنان.(3)

    خداوی متعال در قلوب دوستان و پیروان ما بیم و هراس ( نسبت به دشمنان و کافران) می افکند. پس هنگامی که قائم ما مهدی(ع) بپا خیزد هر یک از آنان بی پرواتر از شمشیر و برنده تر از نیزه خواهد بود.

    3. سیطوطی در کتاب " الحاوی" از " نعیم ابن حماد" نقل می کند که امام باقر(ع) فرمودند:

    یظهر المهدی بمکة عند العشاء الی ان قال: فیظهر فی ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدد اهل بدر علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف، رهبان باللیل اسد بالنهار، الی ان یقول: فیلقی الله محبته فی صدور الناس، فیصیر مع قوم اسد بالنهار و رهبان باللیل.(4)

    مهدی (ع) به هنگام نمازعشاء  در مکه  و در میان سیصد و سیزده نفر از مردانی که به عدد اصحاب بدر هستند ظهور خواهد نمود. اینان که بدون قرار قبلی همچون ابرهای پائیزی( از گوشه و کنار آسمان و به سرعت) جمع می شوند، پارسایان شب و شیران روزند.

    پس خداوند محبت مهدی(ع) را در قلب های مردم قرار می دهد و او با چنین یارانی پیش می رود.

    4. حسن بن سفیان و ابن نعیم از " ثوبان" نقل می کنند که رسول خدا (ص) فرمودند:

    تجلی الرایات السود من قبل المشرق کان قلوبهم زبرالحدید.(5)

    ( در زمان ظهور حضرت مهدی) پرچم های سیاهی از جانب مشرق(خراسان) نمایان خواهد شد که برگرد آنها افرادی هستند با دلهایی همچون پاره های آهن سخت و محکم.

    5. نعمانی به سند خود از ابان بن تغلب نقل می کند که امام صادق(ع) در حدیثی از امام مهدی(عج) سخن گفته اند و با اشاره به پرچم آن حضرت می فرمایند:

    فاذا هزها لم یبق مومن الا صار قلبه اشد من زبرالحدید و اعطی قوة اربعین رجلا.(6)

    هنگامی که پرچم مهدی(ع) به اهتزاز درآید مومنی نخواهد بود مگر آنکه قلبش از پاره های فولاد محکمتر شود و نیروی چهل مرد به وی عطا گردد.

    6. شیخ طبرسی در" کمال الدین"( نسخه مخطوط) و راوندی در" خرایج"(7) از " ابی جارود" نقل می کنند که امام باقر(ع) از پدرشان به نقل از جد بزرگوار خود روایت می کنند:

    قال امیرالمومنین(ع) علی المنبر: یخرج رجل من ولدی فی آخرالزمان... الی ان قال: فاذا هز رایته امناء لها ما بین المشرق و المغرب و وضع یده علی رووس العباد، فلا یبقی مومن الا صار قلبه اشد من زبر الحدید و اعطاه الله عزوجل قوة اربعین رجلا.

    امیرمومنان حضرت علی(ع) بر منبر فرمودند: در آخرالزمان مردی از فرزندان من به پا خواهد خاست...( تا این که می گویند) هنگامی که پرچم او به اهتزاز درآید شرق و غرب را دربرمی گیرد، و او دستان پر برکتش را بر سر بندگان خدا قرار می دهد. در این هنگام مومنی باقی نخواهد ماند مگر آنکه قلبش از پاره های فولاد محکمتر شود و خداوند عزوجل نیروی چهل نفر را به او بدهد.

    7. سید بن طاووس در کتاب " الملاحم و الفتن" (ص52، چاپ نجف) از " ابن رزین غافقی" نقل می کند که می گفت از حضرت علی(ع) شنیدم: و رجال کأن قلوبهم زبرالحدید، لا یشوبها شک فی ذات الله اشد من الجمر، لو حملوا علی الجبال لأزالوها لا یقصدون برایة بلدة الا اخربوها. کان علی خیولهم العقبان یتمسحون بسرج الامام علیه السلام، یطلبون بذلک البرکه. و یحفون به یقونه بانفسهم فی الحروب و یکفونه ما یرید.

    فیهم رجال لا ینامون اللیل، لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل یبیتون قیاما علی اطرافهم و یصبحون علی خیولهم، رهبان باللیل، لیوث بالنهار. هم اطوع له من الامه لسیدها کالمصابیح کان قلوبهم القنادیل و هم من خشیة الله مشفقون یدعون بالشهادة و یتمنون ان یقتلوا فی سبیل الله شعارهم یالثارات الحسین(ع) اذا ساروا سار الرعب امامهم مسیرة شهر یمشون الی المولی ارسالا. بهم ینصرالله امام الحق.

    یاران مهدی، مردانی هستند فولاد دل که همه وجودشان یقین به خداست، مردانی سخت تر از صخره ها که اگر به کوهها روی آرند، آنها را از جای برکنند. درفش پیروزمند آنان به هر شهر و پایتختی روی نهد، آنجا را به سقوط وادار سازد، گوئی آن مردان عقابان تیز چنگند که بر مرکبها سوار شده اند. این شیرمردان پیروز و عقابان تیزچنگ، برای تبرک و فرخندگی، دست خویش به زین اسب امام می کشند و بدین سان تبرک می جویند. آنان او را در میان می گیرند و جان خویش را در جنگها پناه او می سازند، و هرچه را اشاره کند، با جان و دل، انجام می دهند. برخی از آنان شب هنگام نخوابند و زمزمه قرآن و مناجاتشان همچون صدای زنبوران عسل فضا را آکنده سازد، تا بامداد به عبادت خدای بایستند و بامدادان سوار بر مرکب ها شوند.

    آنانند راهبان شب و شیران روز و گوش به فرمان امام خویش. ایشان چون مشعل های فروزانند که دلهای استوارشان بسان قندیل های نور در سینه هایشان آویخته است.

    این مردان، تنها از خدا می ترسند، فریاد" لا اله الا الله" و" الله اکبر" آنان بلند است، همواره شهادت و کشته شدن در راه خدا را آرزو می کنند و شعار آنان" یالثارات الحسین" ( بیائید به طلب خود حسین و یاران حسین) است. به هر سو روی آورند، ترس و بیم از هیبت آنان، پیشاپیش در دل مردمان افتد: ( و تاب مقاومت از همه گرفته شود) این خداجویان، سبکبال به سوی خداوند خویش روی می آورند و خدا به دست آنان امام حق را یاری می فرماید.

    همچنین در روایات متعدد دیگری، اوصاف اصحاب مهدی(ع) آمده مانند آنچه در کتاب صحیح مسلم ذکر شده است:

    خیر فوارس علی ظهرالارض یومئذ.

    آنان بهترین دلیران روی زمین هستند.

    او من خیر فوارس علی ظهرالارض فی یومئذ.

    یا از بهترین جنگاوران هستند که بر روی زمین تا به امروز  بوده اند.

    رجال عرفواالله حق معرفته.

    مردانی هستند که خدا را آنگونه که باید شناخته اند.

    اصحاب الالویه.

    آنها پرچمداران( حضرت مهدی"عج") هستند.

    الفقهاء و القضاة و الحکام.

    آنان فقیهان و قاضیان و فرمانروایان هستند.

    پی نوشت ها

    1. سوره هود/ آیه 80.

    2. ینابیع المودة، صص 9-5، چاپ نجف.

    3. ینابیع المودة، ص 538، چاپ نجف.

    4. الحاوی، ج2، صص 144 و 145.

    5. همان، ص 133.

    6. غیبت نعمانی، ص 167.

    7. الخرایج و الجرایح، ص195.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    شب قدر
  • نویسنده : شوقی:: 86/1/17:: 3:6 عصر
  • بسم الله الرحمن ارحیم


     انا انزلناه فى لیلة القدر
    و ما ادریک ما
    لیلة القدر
     لیلة القدر خیر من الف شهر

    تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم

     من کل امر  سلام هى حتى مطلع الفجر 




    قدر، شب مقدرات 


    ترجمه سوره قدر: ما این قرآن عظیم الشان را (که رحمت واسع و حکمت جامع است) در شب قدر نازل کردیم و چه تو را به عظمت این شب قدر آگاه تواند کرد، شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است در این شب فرشتگان و روح (جبرئیل) به اذن خدا (بر مقام ولایت نبى و امام عصر (عج) از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت مقدرات خلق را) نازل مى گردانند، این شب، رحمت و سلامت و تهنیت است تا صبحگاه. (شهود) ((شب قدر)) یا ((لیلة القدر)) مشهورترین نام این شب است. مفسران درباره اینکه چرا این شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست، سه معنا را انتخاب کرده اند:

    1
    - قدر = شرف و منزلت
    ((مرحوم طبرسى)) گوید: ((از آن رو به این شب، قدر گفته اند که داراى شرف و پایه اى بلند و شانى عظیم است. مثل اینکه گویند: مرد داراى قدر; یعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرماید: ((و ما قدروا الله حق قدره))، یعنى عظمت و شان خدا را آن گونه که باید به جا نیاوردند. ((ابوبکر وراق)) گوید: ((لان من لم یکن ذا قدر اذا احیاها صار ذاقدر)); آن شب ر، قدر نامیدند، از این رو که انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. دیگران نیز گفته اند: شب قدر است، زیرا کارهاى خدایى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى دیگر نیز گفته اند: شب قدر است، چون کتابى گرانبها بر پیامبرى بلند مرتبه و گرامى، براى امتى بلند پایه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همین بس که سوره مبارکه (قدر) در شان آن نازل شده است.

    2- قدر = تنگی و ضیق
    ی
    کى از معانى (قدر) ضیق و تنگى است.
    این شب را از آن رو (قدر) گفته اند که زمین به واسطه کثرت فرود فرشتگان در آن شب، تنگ مى شود. زمین در این شب، سرشار از فرشتگانى است که تا سپیده دم، هم صدا با زمینیان به احیاى آن شب مى پردازند و به وظایف خویش مى رسند. در این زمینه قرآن کریم مى فرماید: (تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر).


    3- قدر = تقدیر و اندازه گیرى
    ب
    سیارى از دانشمندان این معنا را پذیرفته اند; چون در این شب، همه چیز اندازه گیرى مى شود، به آن شب قدر گفته مى شود. از جمله مقدرات این شب، سرنوشت افراد، جامعه، حوادث و پیش آمده، مانند جنگ، زلزله، پیروزى، شکست، سعادت و شقاوت و...است. در این شب، سرنوشت افراد و جوامع و هر آنچه با سرنوشت انسان ها ارتباط دارد، بر اساس حکمت و مصلحت رقم مى خورد. (در او تقدیر و تفصیل کنند; هر کار که مشحون به حکمت است، نقص را بر او راه نبود و هر چه در آن سال خواهد بود از آجال و اقسام، در این شب تقدیر کنند). (3)
    از حضرت امام رضا (ع)، روایت شده است که:
    (...یقدر فیها ما یکون فى السنه من خیر او شر اومضره او منفعه او رزق او اجل و لذلک سمیت لیلة القدر) (4); این شب را لیلة القدر نامیده اند، چون آنچه مربوط به سال است، از قبیل خوبى، بدى، زیان، سود، روزى (معیشت) و مرگ و ولادت در آن شب اندازه گیرى مى شود.
    امام صادق(ع)، خطاب به (ابوبصیر) فرمودند:
    (یا ابا محمد، یکتب وفد الحاجه فى لیلة القدر و المنایا والبلایا و الارزاق و ما یکون الى مثلها فى قابل فاطلبها فى احدى وثلاث); اى ابو محمد، در شب قدر حاجیان مشخص شده و پیشامدها و مرگ ها و روزیها و آنچه مربوط به آن سال است تا سال آینده (شب قدر دیگر) رقم مى خورد; پس آن را در شب بیست و یکم و بیست سوم ماه جستجو کن البته اینکه خداوند بر پایه حکمت و مصلحت، تقدیر امور مى فرماید، به شایستگى و ظرفیت و حال افراد و جوامع بستگى دارد.

    قدر، باران رحمتى است که در جویبار هر فرد و هر جمع به اندازه او جارى است. شخصیت افراد به گونه اى شکل گرفته که بعضى از آنان توان پذیرش جریان رودى وسیع از رحمت و برکت قدر را دارند و برخى دیگر، زمینه کمترى براى جذب رحمت و عنایت دارند; برخى، هیچ گونه آمادگى ندارند تا آنجا که زمینه وجودشان چون سنگى سخت و نفوذ ناپذیر است. حقیقت شب قدر از نوع حقایق قرآنى است و همان طور که قرآن شفا و درمان است، شب قدر نیز این گونه است: (و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمومنین و لا یزید الظالمین الا خسارا). (5)


    قرآن غذاى سالم روح انسان هاست. این غذاى دلپذیر براى روان سالم لذت بخش است. اما اگر کسى بیمار باشد، نه تنها از این سفره رنگین دلپذیر و غذاى شفابخش بهره اى نمى برد، بلکه براى او مایه آزردگى است. از این رو، در قسمت دوم، آیه کریمه مى فرماید: و همین قرآن براى ستمکاران مایه تباهى و زیان است. گفتیم که در شب قدر سرنوشت انسان ها بر اساس حکمت و مصلحت رقم مى خورد. بى گمان، این تصمیم گیرى درباره آینده اشخاص و امت ها با گذشته آنان پیوند خورده است، اما اینکه در این شب چگونه تصمیم گیرى و تقدیر مى شود و چه مراحلى پشت سر گذاشته مى شود و نقش عنصر. انتخاب چیست؟


     


    1- سوره قدر
    2- مجمع البیان ، ج 10 ، ص 518.
    3- تفسیر منهج الصادقین ، ج 10، ص 303.
    4- عیون اخبار الرض، ج 2 ، ص 116.
    5- اسرإ ، آیه 82.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    توصیّه های امام زمان
  • نویسنده : شوقی:: 86/1/7:: 5:39 عصر
  • وجود من برای اهل زمین سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان اهل آسمانند

    بحارالانوار ج 78 ص 380

    من آخرین جانشین پیامبر هستم ، و بوسیله ی من است که خداوند بلا را از خاندان و شیعیانم دور می سازد.

    بحارالانوار ج 52 ص 30

    سنت تخلف نا پذیر خداوند براین است که حق را به فرجام برساند و باطل را نابود کند و آنچه بیان نمودم گواه است.

    بحارالانوار ج 53 ص 193

    میان خداوند و بندگانش قرابت و خویشاوندی نیست و هر کس که مرا انکار کند از من نیست.

    الغیبه للشیخ الطوسی ص 176

    من مهدی هستم ، منم قیام گر زمان ، منم آنکه زمین را آکنده از عدل می سازد آنچنان که از ستم پر شده بود.

    بحارالانوار ج 52 ص 2

    حضرت مهدی علیه السلام فرمودند : حق با ما اهل بیت و در میان ماست کسی جزء ما چنین نگوید مگر آنکه درغگو و افترا زننده باشد

    بحارالانوارج 53  ص 190

    امام مهدی علیه السلام فرمودند: خدا را درباره ی ما در نظر بگیرید ما را تنها نگذارید و یاریمان کنید تا خدا شما را یاری کند.

    بحارالانوار ج 52 ص 239

    حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستی ما نزدیک می سازد ، عمل کند و آنچه او را به ناخشنودی و خشم ما نزدیک می کند دوری نماید.

    بحارالانوار ج 53 ص 173

     

     

    توقیع حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای جمعی از شیعیان

    میان جمعی از شیعیان در موردنقش ائمه علیهم السلام درباره ی خلقت موجودات اختلافی پدید آمدکه خلاصه ی ماجرا بدین شرح است:

    برخی از آنان می گفتند ائمه علیهم السلام خلق می کنند وروزی می دهند ،عده ی دیگری معتقد بودند که غیر از ذات باریتعالی ،محال است کس دیگری بتواند موجودی را خلق کند .گروه دیگری را عقیده این بود که خداوند متعال به ائمه قدرت می دهد تا خلق کنند و روزی بدهند. دامنه ی اختلاف بالا گرفت وبالاخره بنا به پیشنهادی که شد به جناب محمد بن عثمان نایب خاص حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف مراجعه کردند وتوسط ایشان عریضه ای به پیشگاه مقدس حضرت تقدیم داشتند پاسخ رسیدکه:

    « خداوند متعال آفریننده ی تمامی مخلوقات وروزی دهنده ی همه ی آنهاست او جسم نیست ومثل ومانند ندارد وشنوا وداناست اما ائمه ی معصومین علیهم السلام سوال و درخواست می کنند وخداوند موجودات را خلق می کندواز ذات مقدس او تقاضا می کنند واو به خاطر احترام ومقامات عالیه ی آنان اجابت فرموده وروزی می دهد.

     

    ******************

     

    میان جماعتی از شیعیان وپسر ابی غانم قزوینی در مورد جانشینی حضرت امام حسن عسگری علیه السلام اختلاف افتاد پسر ابی غانم قزوینی گفت:امام حسن عسگری علیه السلام در حالی که فرزندی پس از خودشان نداشتند درگذشتند. سپس نامه ای[ توسط یکی از نواب خاص]به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقدیم نمودند. در پاسخ حضرت چنین فرمودند:

     به نام خداوند بخشنده ی مهربان خداوند همه ی ما و شما را از گمراهی وفتنه ها با عافیت نجات دهد وبه ماوشما روح یقین [به خداوند ورسول وقرآنش] عنایت فرموده از بد اندیشی در انتخاب راه زندگی وتحول به سوی بدیها در پناه خودش حفظمان فرماید به من خبر رسید که گروهی از شما در باره ی ولی امروامام زمان خویش دچار شک وحیرت شده ایداز این جهت غمگین شدم نه برای خودم بلکه برای شماوناراحت شدم البته برای خود شما نه برای ما زیرا خداوند متعال با ماست وما به جز ذات مقدس وی به چیزی نیاز نداریم وحق همه جا با ماست بنابراین اگر گروهی [یا همه ی مردم دنیا] با ما قطع رابطه کنندهرگز در ما وحشتی ایجاد نمی کند برای چه وبه چه جهت دچار وحشت شویم در حالی که خداوند متعال ما خاندان رسالت وامامت رابه ید قدرت خویش خلق ودر مکتب مخصوص خود تربیت فرموده وهمه ی موجودات به طفیل وجود ما ویا بر حسب خواست ما آفریده شده اند!

    ای گروه شیعه!چه موجب شده که در وجود ما شک وتردید کنید ودر حیرت باشید؟آیافرمایش خداوند متعال را در قرآن کریم نشنیده اید که فرموده است :«ای کسانی که ایمان آورده اید فرمان خداوند ورسول گرامی او وصاحبان امر [ولایت] را اطاعت کنید.»

    آیا از آثار وجودی و آنچه که برای ائمه ی معصومین شما از گذشتگان وآنان که باقی هستند پیش آمده است بی اطلاعید ونمی دانید؟

    آیا ندیده اید خداوند متعال چگونه از بدو خلقت آدم علیه السلام پناهگاه ومعقل و پرچمهای هدایتی برای شما قرار داد؟(کنایه از سلسله ی جلیله ی انبیاء واولیاء علیهم السلام است.)هرگاه یکی از پرچمهای هدایت به زمین می افتادپرچم دیگری به اهتزاز در می آمد وهر زمان که یکی از ستارگان درخشان آسمان توحیدونبوت وامامت غروب می کرد ستاره ی فروزان دیگری به جای او طلوع می کرد پس آنگاه که پدرم از دنیا رفت گمان کردید که خداوند بزرگ دین خود را باطل وبی سرپرست گذاشته ورشته ی ارتباط بین خود و مخلوقاتش را قطع کرده است.نه چنین است نه در گذشته این طور شده ونه در آینده اینطور خواهد شد بلکه ارتباط میان خداوند ومخلوقاتش تاروز قیامت همواره برقرار خواهد بود اگر چه دشمنان خدا از این امر کراهت داشته وناراحت باشند. 

     پدرم امام حسن عسگری علیه السلام سعادتمندانه ودر حالی که روش آباء واجداد گرامی اش را دقیقا ًدر زندگی خویش وهمه ی مردم پیاده نمود از این جهان در گذشت وصایا وعلم آنحضرت در نزد ماست که جانشین وادامه دهنده ی راه او هستیم هر کس که در امر امامت با ما منازعه کند ستمگر وگناهکار است وهر که این مقام را ادعا کند کافر است واگر نه این بود که امر خداوند بر همه غالب است وسر بزرگ الهی نباید فاش گردد مسلما ًما حق خود را بر شما چنان ظاهر می کردیم که عقل شما آن را درک کرده شک وتردیدتان از بین برود والبته هر چه که خداوند اراده فرموده است همان خواهد شد. برای هر مدتی کتاب مخصوصی است .

    از خدا بترسید وتقوی پیشه کنید وامر [امامت] را به ما واگذار کنید که صدور آن بر ماست همانگونه که همه ی لطفهای آن از جانب ماست .

    در برداشتن پرده از اسراری که بر شما پوشیده است نکوشیدواز راه راست منحرف نشوید وبه سمت راست وچپ متمایل نگردید هدف ومقصد خود را بر اساس دوستی ومحبت با ما قرار دهید وراه روشن را دنبال کنید آنچه لازمه ی محبت ونصیحت بود به شما گفتم وخداوند بر من وشما گواه است واگر نسبت به شما محبت نداشتیم وبه خاطر ترحم وشفقت نبودحتما ًسخن فتن با شما را ترک می کردیم والبته که تعدی ستمگران پرخور به حقوق ما برای ما امتحان است .

    آ ستمگری که در مقابل خداوند بزرگ سرکشی کرد ومدعی مقامی شد که برای او نبود ودر مقابل کسی که اطاعت از او واجب بود،ایستاد . ودر جریان غصب حق مسلم دختر رسول خدا برای من یک نوع تاسی وپیروی وجود دارد وآن نادان بزودی نتیجه ی عمل پست خود را خواهد دید وکفار نیز جایگاه خود را در جهنم خواهند دید خداوند ما وشما را از جمیع بلیات وآفات وبدیها محفوظ درد واو بر همه چیز تواناست واو نگهبان وحافظ ماست وبر همه ی اوصیاءواولیاء وبندگان صالح خداوند بویژه بر محمد وخاندان پاک او سلام ودرود باد

     

    ******************

     

    حضرت در توقیع مقدسی به یکی از نواب خواص می فرمایند:برای شکست دادن شیطان و بینی اورا به خاک مالیدن هیچ چیز بهتر از نماز نیست.پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.

     

    ******************

     

    یا فردی در مورد تصرف در اموال امام سوال کرده بود .حضرت در پاسخ می فرمایند: اگر کسی بدون اجازه ی ما در این گونه اموال تصرف کند ملعون است و ما در روز قیامت دشمن او خواهیم بود، همان گونه که پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وآله می فرمایند:«هر کس اموال عترت مرا که خداوندتصرف در آن را بدون اجازه ی آنها حرام فرموده است ،حلال بداند، مورد لعن من و همه ی انبیاء می باشد». و هر کس به ما ظلم کند در زمره ی ستمکاران و مورد لعنت خداوندی است، چنانچه خداوند می فرماید: «آگاه باشیدکه ستمگران مشمول لعنت ما هستند».

    ******************

     

    و یا در توقیع دیگر فرمودند:چگونه در فتنه ها سقوط می کنند و در حیرت و سر گردانی بسر می برند و پیوسته به چپ و راست در حرکتند؟ آیا از دین خود جدا افتاده اند؟یا دچار شک و تردید شده اند؟ و یا با حق به ستیزه پرداخته اند؟ آیا از روایات معتبر در این مورد بی اطلاع هستند یا آگاهند ولی آن را از یاد برده اند؟ آیا نمی دانند که خداوند کره ی زمین را از حجت خالی نمی گذارد، اعم از اینکه آن حجت ظاهره و در میان مردم باشد یا غایب از انظار؟

    آیا این دسته ای که در وجود امام شک وتردید دارند، از برنامه ی منظم ائمه ی معصومین سلام الله علیهم اجمعین پس از پیامبرشان صلی الله علیه و آله بی اطلاع هستندکه چگونه پس از دیگری طبق برنامه های تعیین شده  به وظیفه ی خویش عمل کردند و نوبت به حضرت امام حسن عسگری علیه السلام رسید که جانشین پدارانش بود و به امر خداوند مردم را بسوی حق و را ه مستقیم ولایت دعوت فرمود؟

    او خورشیدی فروزان و ماهی درخشان بود که در آسمان ولایت و امامت می درخشید و آنگاه که ساعت مقرر فرا رسید و مانند اجداد گرامی اش راه شهادت در پیش گرفت  و به جوار رحمت حق شتافت، مانند پدرانش بدون کم و زیاد به عهد خویش وفا نمود و وصیت خود را به وصی و جانشین خودش- که به امر خداوند باید تا روز موعود از نظر ها پنهان باشد- سپرد. البته که در مورد جانشین او مقدر الهی اینچنین است که محل زندگی او باید مخفی باشد و این برای ما فضیلتی است.

    و آن روزی که خداوند به ما اجازه دهد و منع خود را از ظهور ما بردارد، حق در زیبا ترین لباسها و روشن ترین نشانه ها به مردم نشان داده شده،بر همگان آشکار خواهد شدو اساسا حق و حقیقت، خود معرف خویش خواهد بود. لکن چه باید کرد؟اکنون باید در برابر قضاو قدر الهی و اراده ی توانایش تسلیم و به انتظار توفیق از جانب ذات پاکش بود.

    پس منکران و کسانی که در شک و تردید هستند بخوانید تا دست از متابعت هوی و هوس بردارند و همان اصول را که پیروی می کردند رعایت کنند و همان راه را دنبال نمایند.

    از آنچه از آنها پوشیده است در گذرند و از بحث و فحص در آن خودداری کنند، که به گناه آلوده خواهند شد. اسرار الهی را فاش نکنند، که موجب پشیمانی آنان خواهد شدو بدانند که حق با ما و درراه دوستی ما است هیچ کس جزما این ادعا را ندارد مگر دروغگویان و آنان که بر خداوند افترا بسته اند . بدین مختصر که از ما شنیدید قناعت کنید و از تفصیل و شرح آن در گذرید.


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    یا مهدی
  • نویسنده : شوقی:: 86/1/7:: 5:35 عصر
  •  حدیث ظهور 

    فضل بن شاذان با سلسله اسناد خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:                 هنگامیکه گمراهی فراگیر شود و هدایت بی فروغ گردد در آن هنگام در شب 23 ماه رمضان  به نام قائم علیه السلام از آسمان ندا شود و او [به احتمال زیاد] در روز عاشورا قیام می فرماید. گویی او را با چشم خود در میان رکن و مقام می بینم که جبرئیل فریاد برمی آورد: [بیعت با خداوند]  شیعیان از اطراف جهان با طی الارض فرا می رسند و با آن حضرت بیعت می کنند . آنگاه به سوی کوفه رهسپار می شود و در قسمت نجف آن اقامت می گزیند و از آنجا لشکریانش را به شرق و غرب جهان می فرستد تا با سپاه دجال مقابله کنند . پس جهان را پر از  عدل و داد کند آنچنانکه پر از جور و ستم شده باشد. منبع: کتاب کشف الاستار مرحوم حاج میرزا حسین نوری

     

    چرا به امام حسین(ع) ثارالله می گویند؟

     چون وقتی کنار قبر جدش پیامبر (ص) آمد در عالمی پیامبر (ص) به او فرمود: که باید خون تو در این شجره طیبه جاری شود و بندگی واقعی را امام حسین (ع) می‌خواهد معرفی کند. و ما باید آن راهی را ادامه دهیم که امام حسین (ع) رفت و همان معرفتی را پیدا کنیم که یاران امام داشتند. امام حسین (ع) برای ما خون داد تا ما انسان شویم و به هدف برسیم و حقوق الهی را در نظر بگیریم.  و ببینیم چقدر باید آمادگی پیدا کنیم تا فرزندش مهدی (عج) بیاید.و بخاطر این وقتی در این سرزمین موعود واقع می‌شود می‌پرسد این سرزمین چه نام دارد؟ ( با آنکه امام علم اول خلقت تا آخر خلقت را دارد اما می خواهد به همگان ثابت کند که من به سرزمین موعود رفتم) وقتی می‌شنود نام این سرزمین کربلاست دستور توقف می‌دهد کرایه‌ی ساربانها را داده و آنها را راهی می‌کند و بعد آن سرزمین‌ها را از صاحبان آن خریداری و بعد به خودشان می‌بخشد و کاملا می‌داند چه مسائلی پیش خواهد آمد و برخلاف جاهای قبل که خیمه‌ها را در بلندی سرپا می‌کردند تا بر دشمن مشرف باشند این دفعه دستور می دهد خیمه‌های ایشان را در گودال بزنند. زینب (س) به سراغ حسین (ع) می‌رود و می‌گوید برادر بیا از این سرزمین برویم. اینجا بوی خون می‌دهد. از وقتی اینجا رسیدیم همه‌ی غم‌های عالم بر دلم نشسته. امام حسین او را در آغوش می‌گیرد و می‌فرماید: انا لله و انا الیه راجعون.  زینب غش می‌کند و امام او را به هوش می‌آورد. و بعد از شهادت یاران وقتی نوبت خود امام می‌رسد زینب می‌گوید: حسین جان! همین و بس که تو را بکشند و ما را به اسارت ببرند و ...

     امام حسین(ع) بین زمین و آسمان را نشان می‌دهند جوانی مثل قرص ماه ظاهر می‌شود حضرت می‌فرماید: این فرزندم مهدی است که می‌آید و انتقام مرا می‌گیرد . ...

                                               این الطالب بدم المقتول بکربلا

                          یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه

     

    فضیلت انتظار فرج

       ابو کالد کابلی میگوید خدمت حضرت امام سجاد(ع) وارد شدم گفتم یابن رسول الله  مرا خبر دهید به کسانی که خداوند طاعت و دوستی ایشان را واجب کرده و نیز بر بندگانش واجب کرده که بعد از رسول خدا(ص) به آنها اقتدا کنند. حضرت اسامی اهل بیت(ع) را بیان فرمود تا به امام دوازدهم رسید، در این هنگام به شدت گریه کرد و فرمود: ای ابا خالد اهل زمان غیبت او که به امامت آن بزرگوار معتقدند و منتظر ظهور او هستند از اهل هر زمان دیگری افضل هستند زیرا خداوند آنقدر عقلها و معرفتها به ایشان عطا فرموده که غایب شدن امام در نزد آنان به منزله مشاهده است، خداوند آنها را در این زمان به منزله جهادکنندگان با شمشیر پیش رسول خدا قرار داده. ایشان مخلصین حقیقی و شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان بسوی دین خدا در پنهان و آشکار هستند، سپس فرمود انتظار فرج بزرگترین گشایش است

    منبع : بحارالانوار ج 36 ص 386


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 2347
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 1
    ........... درباره خودم ..........
    صاحب زمان
    شوقی
    من احمد ش هستم که این وبلاگ را برای امام زمان فراهم اوردم

    .......... لوگوی خودم ........
    صاحب زمان
    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........